ستام، دهنه، لگام، سر افسار، آنچه از ساز و برگ اسب که با طلا و نقره و جواهر زینت داده باشند، برای مثال به فرش و اسب و استام و خزینه / چه افرازی چنین ای خواجه سینه (ناصرخسرو - ۳۵۲)
ستام، دهنه، لگام، سر افسار، آنچه از ساز و برگ اسب که با طلا و نقره و جواهر زینت داده باشند، برای مِثال به فرش و اسب و استام و خزینه / چه افرازی چنین ای خواجه سینه (ناصرخسرو - ۳۵۲)
جمع واژۀ ستر، بمعنی پرده. (غیاث اللغات) (دهار) : چو کار کعبۀ ملک جهان بدان آمد که باد غفلت بربود ازو همی استار. بوحنیفۀ اسکافی (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 280). اسرارضمایر و استار مصایر پیش نظر بصیرت او چون شمع روشن و پیدا بودی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 279). - استار کعبه، پرده های آن
جَمعِ واژۀ سِتر، بمعنی پرده. (غیاث اللغات) (دهار) : چو کار کعبۀ ملک جهان بدان آمد که باد غفلت بربود ازو همی استار. بوحنیفۀ اسکافی (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 280). اسرارضمایر و استار مصایر پیش نظر بصیرت او چون شمع روشن و پیدا بودی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 279). - استارِ کعبه، پرده های آن
معرب چربی و چربو، چادرپیه و آن آستر و بطانۀ صفاق و ابره و ظهارۀ معده باشد. و آن پیه رقیقی است که معده و امعاء را فرا گرفته است و از فم معده تا معی قولون بکشد. و صاحب غیاث اللغات گوید: در حدودالامراض بفتحتین است، خاقانی آنرا بمعنی غش مشک آورده است یعنی ناک: خوش نفسی نیست بی گرانی کامروز نافۀ بی ثرب در تتار نیابی. ج، ثروب، أثرب. جج، أثارب
معرب چربی و چربو، چادرپیه و آن آستر و بطانۀ صفاق و ابره و ظهارۀ معده باشد. و آن پیه رقیقی است که معده و امعاء را فرا گرفته است و از فم معده تا معی قولون بکشد. و صاحب غیاث اللغات گوید: در حدودالامراض بفتحتین است، خاقانی آنرا بمعنی غش مشک آورده است یعنی ناک: خوش نفسی نیست بی گرانی کامروز نافۀ بی ثرب در تتار نیابی. ج، ثروب، أثرب. جج، أثارب
ستام. (جهانگیری). اوستام. ساخت. زین و یراق اسپ از طلا و نقره. (برهان) (سروری) : نکورنگ اسبان با سیم و زر به استامها در نشانده گهر. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 1504 س 13). گوزن و گور که استام زر نمیخواهند ز بند و قید و غل و بار پشت رستستند. ناصرخسرو. سوی گلبن زرد استام زر سوی لالۀ سرخ جام عقار. ناصرخسرو. بفرش و اسب و استام و خزینه چه افرازی چنین ای خواجه سینه. ناصرخسرو. ایدون شب و روز می پرستم استاده ز بهر اسب و استام. ناصرخسرو. ایدون شب و روز بر ستم کردن استاده ز بهر اسپ و استامی. ناصرخسرو. اسبی سخت قیمتی نعل زر زده و زین در زر گرفته و استام بجواهر... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 535). هستند در این روزگار ما گروهی عظامی با اسب و استام زر و جامه های گران مایه... (تاریخ بیهقی ص 415). سلطان فرمود خلعتی نیکو راست کردند سخت فاخر، تاش را کمر زر و کلاه دوشاخ و استام زرهزار مثقال... (تاریخ بیهقی ص 266).
ستام. (جهانگیری). اوستام. ساخت. زین و یراق اسپ از طلا و نقره. (برهان) (سروری) : نکورنگ اسبان با سیم و زر به استامها در نشانده گهر. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 1504 س 13). گوزن و گور که استام زر نمیخواهند ز بند و قید و غل و بار پشت رستستند. ناصرخسرو. سوی گلبن زرد استام زر سوی لالۀ سرخ جام عقار. ناصرخسرو. بفرش و اسب و استام و خزینه چه افرازی چنین ای خواجه سینه. ناصرخسرو. ایدون شب و روز می پرستم استاده ز بهر اسب و استام. ناصرخسرو. ایدون شب و روز بر ستم کردن استاده ز بهر اسپ و استامی. ناصرخسرو. اسبی سخت قیمتی نعل زر زده و زین در زر گرفته و استام بجواهر... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 535). هستند در این روزگار ما گروهی عظامی با اسب و استام زر و جامه های گران مایه... (تاریخ بیهقی ص 415). سلطان فرمود خلعتی نیکو راست کردند سخت فاخر، تاش را کمر زر و کلاه دوشاخ و استام زرهزار مثقال... (تاریخ بیهقی ص 266).
ستاره. کوکب. (برهان) (مؤید الفضلاء) : دوش من پیغام دادم سوی تو استاره را گفتمش خدمت رسان از من تو آن مهپاره را. مولوی. بیمار شود عاشق امّا بنمی میرد ماه ارچه شود لاغر استاره نخواهد شد. مولوی.
ستاره. کوکب. (برهان) (مؤید الفضلاء) : دوش من پیغام دادم سوی تو استاره را گفتمش خدمت رسان از من تو آن مهپاره را. مولوی. بیمار شود عاشق امّا بنمی میرد ماه ارچه شود لاغر استاره نخواهد شد. مولوی.
ژاک شارل فرانسوا (1803- 1855 میلادی). یکی از حکمای ریاضی فرانسوی آلمانی الاصل. مولد او ژنو از کشور سویس (روز 29 سپتامبر 1803 میلادی). وی در آغاز کارسمت آموزگاری پسر مادام دواستال داشت و با کولادون که یکی از همشاگردیان او بود برای تحصیل معاش به پاریس رفت و در ادارۀ بولتن اونیورسل شغلی بدست آورد. در سال 1829 دستور مربوطبمعادلات جبری و پیدا کردن جذر را کشف کرد و آنرا بنام ’قانون استورم’ نامیدند و در نتیجۀ این کار بدرجۀ استادی ریاضیات در کلژ رولن نایل آمد. وی در سال 1836 بعضویت آکادمی علوم انتخاب شد و در سنۀ 1838 بسمت معاونت و در سال 1840بعنوان استادی دارالفنون منتخب گردید و سپس بجانشینی پواسن کرسی مکانیک دانشکدۀ علوم پاریس را احرازکرد. آثار او پس از مرگ وی در پاریس منتشر گردید
ژاک شارل فرانسوا (1803- 1855 میلادی). یکی از حکمای ریاضی فرانسوی آلمانی الاصل. مولد او ژنو از کشور سویس (روز 29 سپتامبر 1803 میلادی). وی در آغاز کارسمت آموزگاری پسر مادام دواستال داشت و با کولادون که یکی از همشاگردیان او بود برای تحصیل معاش به پاریس رفت و در ادارۀ بولتن اونیورسل شغلی بدست آورد. در سال 1829 دستور مربوطبمعادلات جبری و پیدا کردن جذر را کشف کرد و آنرا بنام ’قانون استورم’ نامیدند و در نتیجۀ این کار بدرجۀ استادی ریاضیات در کلژ رولن نایل آمد. وی در سال 1836 بعضویت آکادمی علوم انتخاب شد و در سنۀ 1838 بسمت معاونت و در سال 1840بعنوان استادی دارالفنون منتخب گردید و سپس بجانشینی پواسن کرسی مکانیک دانشکدۀ علوم پاریس را احرازکرد. آثار او پس از مرگ وی در پاریس منتشر گردید