جدول جو
جدول جو

معنی ازهراک - جستجوی لغت در جدول جو

ازهراک(اَ هََ)
نام اصلی ضحاک ماران است. (برهان). و آن محرف ازدهاک و اژی دهاک است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انهماک
تصویر انهماک
کوشیدن در کاری، سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهرناک
تصویر زهرناک
زهردار، دارای زهر، زهرآلود، سمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازیراک
تصویر ازیراک
زیراکه، برای اینکه، ازاین روکه، ازاین جهت که، برای مثال طاعت پیش آر و علم جوی ازیراک / طاعت و علم است بند و فند زمانه (ناصرخسرو - ۳۸۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
شریک شدن، شراکت کردن، قبول استفاده از خدمات یا دریافت منظم کالای یک مؤسسه در مقابل پرداخت هزینۀ معیّن، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر با استعمال الفاظ و کلماتی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را بیان کند که ذهن شنونده به سوی معنی غیر مقصود متوجه شود، سپس برای رفع اشتباه در مقام توضیح برآید، برای مثال صبحگاهان بود با احباب رطل می زدیم / جام لبریز از کف خضر مبارک پی زدیم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
ازایراک. زیراکه. از این رو که:
طاعت پیش آر و علم جوی ازیراک
طاعت و علم است بند و قید زمانه.
ناصرخسرو.
مر جان تو مرجان خدایست ازیراک
از حکمت و علم آمده مر جان ترا جان.
ناصرخسرو.
ما خود ز تو این چشم نداریم ازیراک
ترکی تو و هرگز نبود ترک وفادار.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
بصیغۀ تثنیه، ماه و آفتاب. (منتهی الارب). شمس و قمر. خورشید و ماه. (مهذب الاسماء). مهر و ماه
لغت نامه دهخدا
(اَ ژِ هََ)
نام ضحاک است بزبان پیشینگان. (نسخه ای از لغت فرس اسدی). و شعوری این بیت دقیقی را شاهد آورده است:
ایا شاهی که ملک تو قدیم است
نه باکت بردۀ ناک اژهراکا.
و رجوع به اژدهاک شود
لغت نامه دهخدا
آبرگ ها: دورگ درپشت که از آنها آب (منی) به نره آید دورگ دربینی که از آن ها آب آید دورگ در چشم که از آن ها اشک آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوراک
تصویر انوراک
تازی از انگلیسی گرمکن جامه ورزشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهتاک
تصویر انهتاک
دریدن شکافته شدن چون پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهراج
تصویر انهراج
مست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهلاک
تصویر انهلاک
خود به کشتن دادن مرگ خواست
فرهنگ لغت هوشیار
جد و کوشش کردن در کاری کوشیدن در کاری سخت سر گرم شدن بامری پای افشردن، ستیزه کردن، پافشاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازیراک
تصویر ازیراک
زیرا که ازایرا که ازاین رو که از این جهت که بدین سبب که
فرهنگ لغت هوشیار
شریک شدن، با هم در کاری شرکت کردن، با یکدیگر انباز شدن، همبازی، همدستی همی همباگی هنبازی انباز شدن انبازی کردن شرکت کردن شریک شدن، انبازی شرکت، آنست که شاعر با آوردن الفاظی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را القا کند که اندیشه شنونده متوجه معنی غیر مقصود گردد و سپس شاعر در صدد توضیح بر آید. یا اشتراک روز نامه یا مجله. جزو خریداران مرتب روزنامه یا مجله در آمدن آبونه شدن،جمع اشتراکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدراء
تصویر ازدراء
کوچک داشت خرد شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازایراک
تصویر ازایراک
زیرا که از این جهت که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازهران
تصویر ازهران
ماه و خورشید دو پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدرار
تصویر ازدرار
فرو خوردن به گلو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازهرار
تصویر ازهرار
گل آذینش شکوفگی
فرهنگ لغت هوشیار
سخت سرد شدن، خون به چشم آمدن، روی در هم کشیدن ترشرویی، درخشیدن ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدران
تصویر ازدران
هر دو شانه: شانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدراع
تصویر ازدراع
کشت تخم افشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازیراک
تصویر ازیراک
حرف ربط مرکب، زیرا که، از این جهت که
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازایراک
تصویر ازایراک
حرف ربط مرکب، زیرا که، بدین جهت که
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
((اِ تِ))
شریک شدن، شرکت کردن، انبازی، شراکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهماک
تصویر انهماک
((اِ هِ))
کوشیدن در کاری، ستیزه کردن، سرگرم بودن به کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهتاک
تصویر انهتاک
((اِ هِ))
دریده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از از راه
تصویر از راه
از طریق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
انبازش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
Subscription
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
подписка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
Abonnement
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
підписка
دیکشنری فارسی به اوکراینی