مرکب از: ارددرستی و راستی و پارسائی + لان مزید مؤخر، اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران که در سنندج مسکن دارند. اهالی آن از دیگر طوایف بحسن خلق و جلادت امتیاز دارند.
ازایراک. زیراکه. از این رو که: طاعت پیش آر و علم جوی ازیراک طاعت و علم است بند و قید زمانه. ناصرخسرو. مر جان تو مرجان خدایست ازیراک از حکمت و علم آمده مر جان ترا جان. ناصرخسرو. ما خود ز تو این چشم نداریم ازیراک ترکی تو و هرگز نبود ترک وفادار. سنائی
شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار، ملا. منلا. عالم. طالب علوم دینیه، مکتب دار کودکان. معلم کُتّاب. - آخوندبازی، توسل بحیل شرعی. آخوند نباشد درد و غم، گفتن، کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن