معنی انهتاک - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با انهتاک
انهتاک
- انهتاک
- دریده و شکافته شدن پرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دریده شدن پرده. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) ، ترگردیدن زخم و جراحت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
انتهاک
- انتهاک
- ترنجیدگی لاغری ازتپ، آلودن آزرم دیگری (آزرم حرمت) ترنجیده و لاغر ساختن تب، زشت و آلوده شدن، زشت و آلوده کردن ناموس کسی را دریدن پرده ناموس کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
انهماک
- انهماک
- جد و کوشش کردن در کاری کوشیدن در کاری سخت سر گرم شدن بامری پای افشردن، ستیزه کردن، پافشاری
فرهنگ لغت هوشیار
انهماک
- انهماک
- کوشیدن در کاری، سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن
فرهنگ فارسی عمید
انتهاک
- انتهاک
- ترنجیده و لاغر ساختن تب، زشت و آلوده شدن، دریدن پرده ناموس کسی
فرهنگ فارسی معین