جدول جو
جدول جو

معنی انهماک

انهماک((اِ هِ))
کوشیدن در کاری، ستیزه کردن، سرگرم بودن به کاری
تصویری از انهماک
تصویر انهماک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انهماک

انهماک

انهماک
جد و کوشش کردن در کاری کوشیدن در کاری سخت سر گرم شدن بامری پای افشردن، ستیزه کردن، پافشاری
فرهنگ لغت هوشیار

انهماک

انهماک
کوشیدن در کاری، سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن
انهماک
فرهنگ فارسی عمید

انهماک

انهماک
ستیهیدن و جد و کوشش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جد و کوشش کردن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن. کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن. (آنندراج). کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). لجاج و جد و تمادی و توغل کردن در چیزی: از افراط و انهماک در معاطات کاسات راح از صباح تا رواح... (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا