- ارساء
- ایستاکردن، برجای ایستادن، استوار شدن، استوارکردن، لنگر انداختن
معنی ارساء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع رزء، سوک ها، موژها، مصیبتها
بیمار گرداندن
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
پرده کشیدن، نرم کردن، آرمیدن، تاراندن، سست کردن افسار، تند دویدن، فروهشتن فرو گذاشتن
جمع رحی، سنگ آسیاها
بالندگی دختر بالنده شدن زن شدن دختر
جمع رسن، از پارسی افسارها رسن ساختن، افسار بر گرفتن
فرستادن، گسیل کردن
جمع رسغ، خرده گاه ها بندها
پایدار کردن استوارکردن
به گودی نشستن چشم گود چشمی
خندیدن
ذفزکی ستبرگی
گناه نهادن گناه بستن، بدگفتن، درنگ کردن، مولش دادن (مولش مهلت)، پناه گرفتن، آمادن آماده کردن
خشک کردن اشک، خشک کردن خوی، جمع رقیق بندگان مملوکان
شانه زدن، نزدیک شدن، سخت گیری (در داد و ستد)، بردباری
سیراب کردن، روان کردن سیراب کردن ترویه، روان کردن، به روایت شعر داشتن بر روایت شعر داشتن
انداختن، افزون ستاندن
فرستادن
براساء: مردم
سخت گردانیدن گناه دل را، سنگدلی
زن گنگ، بلا، سختی زمانه، مونث اخرس گنگ، جمع خرس
نرم گردانیدن، فروهشتن