جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ارداء

ارداء

ارداء
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار

ارداء

ارداء
لاغر کردن. (منتهی الارب) ، اردام سحاب، ساکن و برجای ماندن ابر. (منتهی الارب) ، همیشه شدن. اردام حُمّی ̍، بر جای و لازم ماندن تب. پیوسته شدن تب. (تاج المصادر بیهقی) ، اردام شجر، سبز شدن و برگ برآوردن پس از آنکه خشک بود. برگ آوردن و سبز گردیدن درخت بعد خشکی. (منتهی الارب) ، اردام بعیر، بپا زدن شتر را تا تیز رود
لغت نامه دهخدا

ارداء

ارداء
جَمعِ واژۀ رَدی ّ، اردان قمیص، رُدن ساختن پیرهن را. ردن ساختن برای پیراهن. (منتهی الارب). آستین کردن جامه را. طراز آستین کردن جامه را. جامه را بُن آستین کردن
لغت نامه دهخدا

ارداء

ارداء
نعت تفضیلی از ردائت. ردی تر. بدتر: و ارداءالمیاه ماء دارابجرد. (صورالاقالیم اصطخری). و اردؤها (اردؤ انواع الزرنیخ) الأخضر. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا

ابداء

ابداء
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار

اردان

اردان
جمع ردن، تریزها تریز در پارسی به آستین گفته میشود که آستین را با گذاشتن و افزودن پارچه سه گوشه ای به نیم تنه می دوزند تریز کاری تریز ساختن
فرهنگ لغت هوشیار