معنی ارعاء - فرهنگ فارسی معین
معنی ارعاء
- ارعاء((اِ))
- رویانیدن گیاه، چرانیدن ستور، گوش دادن به سخن کسی، بخشودن، شرم داشتن
تصویر ارعاء
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ارعاء
ارداء
- ارداء
- نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ارخاء
- ارخاء
- پرده کشیدن، نرم کردن، آرمیدن، تاراندن، سست کردن افسار، تند دویدن، فروهشتن فرو گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ارساء
- ارساء
- ایستاکردن، برجای ایستادن، استوار شدن، استوارکردن، لنگر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار