- ارخاء
- پرده کشیدن، نرم کردن، آرمیدن، تاراندن، سست کردن افسار، تند دویدن، فروهشتن فرو گذاشتن
معنی ارخاء - جستجوی لغت در جدول جو
- ارخاء
- نرم گردانیدن، فروهشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع رزء، سوک ها، موژها، مصیبتها
بیمار گرداندن
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
برتخم نشستن: پرندگان
شل کردن خاز (خمیر)
ارزان کردن، ارزان شمردن، ارزان یافتن، ارزان خریدن، ساده کردن کار
تنک کردن خازه، گزافکاری
جمع رحی، سنگ آسیاها
بالندگی دختر بالنده شدن زن شدن دختر
ایستاکردن، برجای ایستادن، استوار شدن، استوارکردن، لنگر انداختن
خندیدن
ذفزکی ستبرگی
گناه نهادن گناه بستن، بدگفتن، درنگ کردن، مولش دادن (مولش مهلت)، پناه گرفتن، آمادن آماده کردن
خشک کردن اشک، خشک کردن خوی، جمع رقیق بندگان مملوکان
شانه زدن، نزدیک شدن، سخت گیری (در داد و ستد)، بردباری
سیراب کردن، روان کردن سیراب کردن ترویه، روان کردن، به روایت شعر داشتن بر روایت شعر داشتن
انداختن، افزون ستاندن
به خود نازیدن خود فروشی
برادری، دوستی، همانندی
وسعت عیش، فراوانی رزق، زندگانی راحت، فراخی زندگی فراخزیست، نرمی نرم شدن، باد نرم بزانه (نسیم) فراخی روزی فراوانی نعمت آسانی زندگانی. باد نرم
باد ملایم که چیزی را تکان ندهد، نسیم
سست کردن، رها کردن