یکی از فرقه های بنیادگرای مسیحیت که از واتیکان اطاعت نمی کند و بیشتر در شبه جزیرۀ بالکان و اروپای شرقی رواج دارد، پیرو کلیسای ارتدکس مثلاً مسیحی ارتدکس، مربوط به کلیسای ارتدوکس مثلاً عقاید ارتودکس، دارای اعتقاد سرسختانه به یک مذهب یا نظریه
یکی از فرقه های بنیادگرای مسیحیت که از واتیکان اطاعت نمی کند و بیشتر در شبه جزیرۀ بالکان و اروپای شرقی رواج دارد، پیرو کلیسای ارتدکس مثلاً مسیحی ارتدکس، مربوط به کلیسای ارتدوکس مثلاً عقاید ارتودکس، دارای اعتقاد سرسختانه به یک مذهب یا نظریه
آکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی). آکنده شدن با هم و درآکنده شدن از گوشت و جز آن. (منتهی الارب). پرگوشت شدن تن. (آنندراج) ، پیوسته شدن. (منتهی الارب). پیوسته گردیدن هر چیزی
آکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی). آکنده شدن با هم و درآکنده شدن از گوشت و جز آن. (منتهی الارب). پرگوشت شدن تن. (آنندراج) ، پیوسته شدن. (منتهی الارب). پیوسته گردیدن هر چیزی
ناحیه ایست در آسیای صغیر که در قدیم آنرا ارتاسی و اکنون اردک نامند و آن در ساحل غربی شبه جزیره کیزیکه در بحر مرمرا بمسافت 70 میلی جنوب غربی استانبول واقع است و در آن آثار سد قدیمی در دریا بجا مانده و آنگاه که ایرانیان با فینقیان بجنگیدند آن سد بسوختند و سپس یونانیان آنرا بساختند و استوار کردند و آن بزرگترین شهر شبه جزیره مذکور است و قریب 1500 تن جمعیت دارد که بزراعت بیش از تجارت پردازند. (ضمیمۀ معجم البلدان)
ناحیه ایست در آسیای صغیر که در قدیم آنرا ارتاسی و اکنون اردک نامند و آن در ساحل غربی شبه جزیره کیزیکه در بحر مرمرا بمسافت 70 میلی جنوب غربی استانبول واقع است و در آن آثار سد قدیمی در دریا بجا مانده و آنگاه که ایرانیان با فینقیان بجنگیدند آن سد بسوختند و سپس یونانیان آنرا بساختند و استوار کردند و آن بزرگترین شهر شبه جزیره مذکور است و قریب 1500 تن جمعیت دارد که بزراعت بیش از تجارت پردازند. (ضمیمۀ معجم البلدان)
در گل تنک افتادن، تکبر آوردن. (منتهی الارب) ، بزرگ شدن، پناه جستن. (منتهی الارب) ، بازداشت خواستن. (منتهی الارب). بازداشتن خواستن، دعاء. (تاج المصادر بیهقی). دعا کردن بر چیزی یا عام است. (منتهی الارب) ، تکبیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). تکبیر گفتن، نقش گرفتن. صورت پذیر شدن (صفحه). صورت بسته شدن در چیزی. نقش بستن. (غیاث اللغات) ، ارتسام فی اللغه الامتثال. و استعمله المنطقیون بمعنی الانطباع و الانتقاش. و هذاالتصویر المعقول بالمحسوس. کذا ذکر المولوی عبدالحکیم فی حاشیه شرح الشمسیه. (کشاف اصطلاحات الفنون)
در گل تنک افتادن، تکبر آوردن. (منتهی الارب) ، بزرگ شدن، پناه جستن. (منتهی الارب) ، بازداشت خواستن. (منتهی الارب). بازداشتن خواستن، دعاء. (تاج المصادر بیهقی). دعا کردن بر چیزی یا عام است. (منتهی الارب) ، تکبیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). تکبیر گفتن، نقش گرفتن. صورت پذیر شدن (صفحه). صورت بسته شدن در چیزی. نقش بستن. (غیاث اللغات) ، ارتسام فی اللغه الامتثال. و استعمله المنطقیون بمعنی الانطباع و الانتقاش. و هذاالتصویر المعقول بالمحسوس. کذا ذکر المولوی عبدالحکیم فی حاشیه شرح الشمسیه. (کشاف اصطلاحات الفنون)
قفسه کشوداری که در کشوهای آن کارت های مربوط به مشخصات کتاب ها، مجلات و مانند آن ها نگه داری می شود، کارتی که روی آن زمان ورود یا خروج کالای موجود نوشته می شود، کارت زن، کارد پهن و دسته داری که نقاشان در و پنجره و ساخ
قفسه کشوداری که در کشوهای آن کارت های مربوط به مشخصات کتاب ها، مجلات و مانند آن ها نگه داری می شود، کارتی که روی آن زمان ورود یا خروج کالای موجود نوشته می شود، کارت زن، کارد پهن و دسته داری که نقاشان در و پنجره و ساخ