درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان ترتیب عادل) (آنندراج). درویش گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تباه کردن (مال) و درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی). و از آنست قول خداوند: و لاتقتلوا اولادکم خشیه املاق (قرآن 31/17). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بی چیز شدن بر اثر انفاق مال. و اصل آن از ملق به معنی نرم گردانیدن است برای اینکه فقر انسان را خوار می کند و نرم می گرداند، گویند املق الرجل ما معه، وقتی که خارج کند آنرا از دستش و نگه ندارد. (از اقرب الموارد). نرم و تابان گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان ترتیب عادل) (آنندراج). درویش گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تباه کردن (مال) و درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی). و از آنست قول خداوند: و لاتقتلوا اولادکم خشیه املاق (قرآن 31/17). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بی چیز شدن بر اثر انفاق مال. و اصل آن از مَلَق به معنی نرم گردانیدن است برای اینکه فقر انسان را خوار می کند و نرم می گرداند، گویند املق الرجل ما معه، وقتی که خارج کند آنرا از دستش و نگه ندارد. (از اقرب الموارد). نرم و تابان گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
روان کردن، گشودن رهانیدن، هلاندن (طلاق دادن)، یله کردن خان و مان یله کردم (تاریخ برامکه)، گشتن دادن رها کردن آزاد کردن: اطلاق محبوسین، استعمال کلمه ای در معنیی مخصوص، رهایی آزادی خلاص از بند و قید، حقی که بنویسنده مفاصا حساب پرداخته میشد حق الاطلاق، جمع اطلاقات
روان کردن، گشودن رهانیدن، هلاندن (طلاق دادن)، یله کردن خان و مان یله کردم (تاریخ برامکه)، گشتن دادن رها کردن آزاد کردن: اطلاق محبوسین، استعمال کلمه ای در معنیی مخصوص، رهایی آزادی خلاص از بند و قید، حقی که بنویسنده مفاصا حساب پرداخته میشد حق الاطلاق، جمع اطلاقات