جدول جو
جدول جو

معنی اقلاق

اقلاق((اِ))
بی آرام کردن، آرام بودن، جنبانیدن
تصویری از اقلاق
تصویر اقلاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اقلاق

اقلاق

اقلاق
ناآرامی بی آرام کردن، جنبانیدن بی آرام کردن آرام بودن، جنبانیدن
اقلاق
فرهنگ لغت هوشیار

اقلاق

اقلاق
بی آرام ساختن و جنبانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بی آرام کردن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا

اخلاق

اخلاق
جمع خلق، جامه های کهنه ژنده ها، جمع خلق، رفتار خوی ها فرخوی ج خلق، خویها
فرهنگ لغت هوشیار

اذلاق

اذلاق
بی آراماندن، تیز کردن تند و تیز کردن، سست گرداندن، سرگین انداختن پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار

اطلاق

اطلاق
روان کردن، گشودن رهانیدن، هلاندن (طلاق دادن)، یله کردن خان و مان یله کردم (تاریخ برامکه)، گشتن دادن رها کردن آزاد کردن: اطلاق محبوسین، استعمال کلمه ای در معنیی مخصوص، رهایی آزادی خلاص از بند و قید، حقی که بنویسنده مفاصا حساب پرداخته میشد حق الاطلاق، جمع اطلاقات
فرهنگ لغت هوشیار