جدول جو
جدول جو

معنی احقاب - جستجوی لغت در جدول جو

احقاب(اَ)
جمع واژۀ حقب و حقب. روزگارها. سالهای هشتاد هشتاد. زمانهای درازپی درپی.
لغت نامه دهخدا
احقاب(عُ)
احقاب معدن، نیافتن چیزی در کان. یافت نشدن چیزی در معدن. (منتهی الارب) ، بسه سال کامل رسیدن بکره و حقه گردیدن، حق گفتن. (منتهی الارب) ، احقاق رمیه، کشتن شکار را، غلبه کردن کسی را بحق، واجب کردن چیزی را. (منتهی الارب). واجب بکردن. (تاج المصادر). درست و راست کردن چیزی، احقاق حذر کسی، کردن آنچه را که او از آن حذر داشت، نزدیک کسی شدن. (تاج المصادر) ، فربه شدن اشتر. (تاج المصادر) ، غلبه. پیروزی، اثبات. احکام. تصحیح.
- احقاق حق، رسانیدن حق بمستحق. حکم به محق بودن او کردن
لغت نامه دهخدا
احقاب
بر ترک خود سوار کردن، جمع حقیق، سزاواران، جمع حقب، زمان های دراز
تصویری از احقاب
تصویر احقاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احباب
تصویر احباب
حبیب ها، یار ها، دوست ها، معشوق ها، محبوب ها، جمع واژۀ حبیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احقاد
تصویر احقاد
حقدها، خشم ها و دشمنی ها نسبت به کسی، کینه ها، جمع واژۀ حقد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از القاب
تصویر القاب
لقب ها، اسامی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، جمع واژۀ لقب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
حزب، سی و سومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۳ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احساب
تصویر احساب
حسب ها، شرفها، مفاخر اجدادی، جمع واژۀ حسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احقاف
تصویر احقاف
چهل و ششمین سورۀ قرآن، دارای ۳۵ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصقاب
تصویر اصقاب
به تیر رس رسیدن نزدیک گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقاب
تصویر اوقاب
جمع وقب، رخت های خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاب
تصویر انقاب
جمع نقب، سوراخ ها، جمع نقاب، روبندها دربانی گشتن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از القاب
تصویر القاب
جمع لقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعقاب
تصویر اعقاب
جمع عقب، پس ماندگان، بازماندگان، نوادگان، فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاف
تصویر احقاف
جمع حقف. توده های ریگ تل های شن و ریگ ریگ پشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقاب
تصویر اشقاب
جایگاهی است نزدیک مکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاب
تصویر اسقاب
نزدیک آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
دوست داشتن، برگزیدن، دانه بر آوردن، دانه بستن جمع حبیب دوستان یاران. دوست داشتن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احراب
تصویر احراب
تاراجاندن، جنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
جمع حزب، گروه ها، فوجها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احساب
تصویر احساب
جمع حسب، گوهرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاء
تصویر احقاء
سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاد
تصویر احقاد
جمع حقد، کینه ها کین انگیزی، جمع حقد کینه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاق
تصویر احقاق
حق گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احلاب
تصویر احلاب
یاری در شیر دوشی یاری، شیر دوشیدن، گرد آمدن برای جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احداب
تصویر احداب
((اِ))
گوژپشت گردانیدن، مهربانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعقاب
تصویر اعقاب
جمع عقب، بازماندگان، فرزندان آینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احباب
تصویر احباب
((اَ))
جمع حبیب، دوستان، یاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احباب
تصویر احباب
((اِ))
دوست داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از القاب
تصویر القاب
جمع لقب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
جمع حزب، گروه ها، دسته ها، گروه های کافران، شامل برخی از قبایل عرب، مانند قریش، غطفان و بنی قریظه، که با هم متحد شده به جنگ پیامبر رفته بودند، هر گروه سیاسی که مرام و مسلک ویژه خود را دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احقاف
تصویر احقاف
جمع حقف، توده های ریگ، تل های شن و ریگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احقاق
تصویر احقاق
((اِ))
مطالبه حق کردن، به حق حکم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
گروه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احقاق
تصویر احقاق
دادرسی، دادگری
فرهنگ واژه فارسی سره