بخفتن شتر. (زوزنی). فروخفتن شتر و مانده گردیدن یا شکستن عضو آن یا بیمار شدن آن و بر جای ماندن تا بمیرد. (منتهی الارب) ، در بند نگاه داشتن، بستن اسب را جائی در راه خدا
موضعی است بدیار بنی سلیم. (منتهی الارب). و ذکر آن در شعر آمده است. (معجم البلدان) ، احباض رکیه، پاک کاویدن چاه را که در وی هیچ آب نماند. (منتهی الارب). آب چاه کشیدن چنانکه در آن هیچ آب نماند، احباض سهم، نگذرانیدن تیر را از نشانه و خطا کردن. (منتهی الارب). تیر از آماج نگذرانیدن. تیر در پیش تیرانداز افتیدن. (تاج المصادر)