جدول جو
جدول جو

معنی أَطَالَ - جستجوی لغت در جدول جو

أَطَالَ
طولانی کردن، طولانی کرد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مجوّز دادن، او اجاره کرد، اجاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
باران تگرگ، باران آمد، باریدن، باران باریدن
دیکشنری عربی به فارسی
مستقیم کردن، خوش آمدید
دیکشنری عربی به فارسی
باطل کردن، قهرمان
دیکشنری عربی به فارسی
خوردن، غذا، پرخوری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
میدان دادن، منطقه
دیکشنری عربی به فارسی
فرصت دادن، او آن را ممکن کرد
دیکشنری عربی به فارسی
هیجان دادن، آثار باستانی
دیکشنری عربی به فارسی
روشن کردن، او روشنگری کرد
دیکشنری عربی به فارسی
پاسخ دادن، او پاسخ داد
دیکشنری عربی به فارسی
لاغر کردن، او گرسنگی گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
اطاعت کردن، اطاعت کن
دیکشنری عربی به فارسی
رهبری کردن، تلسکوپ، مدیریّت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
محکوم کردن، محکوم کرد
دیکشنری عربی به فارسی
خواستن، او می خوٰاست
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، اشاره کرد
دیکشنری عربی به فارسی
خراب کردن، ضربه بزنید، آزار دادن
دیکشنری عربی به فارسی
روشن کردن، نور
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره شروع کردن، او تکرار کرد، بازگرداندن
دیکشنری عربی به فارسی
بی اثر کردن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی
بر پا کردن، او ماند
دیکشنری عربی به فارسی
محروم کردن، او حذف کرد، حذف کردن
دیکشنری عربی به فارسی
زیاد اصرار کردن، او مدّت زیادی طول کشید، طولانی کردن، دراز کردن
دیکشنری عربی به فارسی