جدول جو
جدول جو

معنی آلاشور - جستجوی لغت در جدول جو

آلاشور
مرتعی جنگلی درحومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلاهور
تصویر کلاهور
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلحشور
تصویر سلحشور
مرد جنگلی و دلیر و دارای سلاح، برای مثال چه خوش گفت آن تهیدست سلحشور / جوی زر بهتر از پنجاه من زور (سعدی - ۱۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آباژور
تصویر آباژور
سرپوش پارچه ای، چوبی، کاغذی و مانند آنکه روی چراغ قرار می گیرد تا از پخش شدن نور آن در همۀ فضا جلوگیری کند، چراغ پایه داری که دارای این نوع سرپوش باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاشخور
تصویر لاشخور
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، ورکاک، مردارخوٰار، دالمن، نسر، دال، کلمرغ، شیرگنجشک، دژکاک
جانوری که لاشۀ جانوران دیگر را بخورد
کنایه از کسی که مال و ثروت دیگری را به زور تصاحب کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاسور
تصویر کلاسور
جلد بزرگ فنر دار که اوراق پرونده را در آن مرتب نگه می دارند، جزوه دان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
کسی که به خاطر میل و علاقۀ شخصی و نه برای کسب درآمد، در یکی از رشته های هنری، ورزشی یا فنی فعالیت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلاحشور
تصویر سلاحشور
سلحشور، مرد جنگلی و دلیر و دارای سلاح
فرهنگ فارسی عمید
چون ترکان بپیرایش موی، خشن، قسی
لغت نامه دهخدا
(پَ خوَرْ / خُرْ)
این نام را در درۀ چالوس و در کرج و مرزهای فوقانی جنگلهای شمالی ایران و در اراضی خشک و کوهستانی و استپ های کرمانشاه و لرستان و شیراز بگونه ای از شونگ میدهند و آن نام را در درفک به زین دار و هفت کول دهند و در گیلان دقزدانه را پلاخور گویند (گااوبا). و نیز رجوع به زین دار و دقزدانه شود
لغت نامه دهخدا
(پْلا / پِ)
جنسی از خزندگان افیدین پرتروگلیف از تیره هیدرفینه مخصوص به اقیانوس هند و اقیانوس کبیر غربی
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
قریه ای است مابین بردان و بغداد، و نام آن در اشعار و اخبار آمده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
آنکه لاشه خورد، کرکس، کسی که اموال دیگران را بجبر و حیله تصرف کند، آنکه از راههای نامشروع زندگی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
فرانسوی ریژکار
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بملایان دهند، چیزی که مورد سوء استفاده کسی یا جمعی (مخصوصا آخوندها) شود (مقایسه شود با . آخوند خور لوطی خور) آنچه که حیف و میل گردد، میوه و جز آن که بسبب ضایع شدن و غیره بسیار ارزان فروخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره سماقیان که غالبا بصورت درختچه میباشد. اصل این گیاه از آمریکای مرکزی است. برگهایش متناوب و ساده و کامل است. گلهایش بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار دارند. میوه اش فندقه و لوبیایی شکل که دم میوه اش محتوی مواد ذخیره یی است و گوشت آلود و از خود میوه حجیم تر شده بشکل یک گلابی کوچک در بالای میوه قرار دارد و بنام سیب آکاژو در برزیل خورده میشود. میوه اش نیز بنام جوز آکاژو محتوی مواد اسیدی و سوزاننده است و در تداوی مصرف میشود. پوست این گیاه بعنوان قابض در تداوی استعمال میشود و از این گیاه نیز صمغی بنام صمغ آکاژو استخراج میکنند انقرذیا بلاذر بلادور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاشعور
تصویر لاشعور
بی شعور
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هزار بیشه هزار پیشه جزوه دانی بزرگ که در داخل آن فنر تعبیه شده و اوراق لازم را در آن بترتیب جا دهند. جزوه دانی بزرگ که در داخل آن فنر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی سایبان سایه شکن سر پوشی که روی چراغ نهند تا نور را بپایین افکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلارتور
تصویر آلارتور
فرانسوی دو سره رفت و برگشت
فرهنگ لغت هوشیار
رفت و بازگشت. درمورد ابلیطی که برای مسافرت بنقطه ای و بازگشتن از آن بمبدا خریده می شود اطلاق گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلحشور
تصویر سلحشور
سپاهی و مستعد قتال و جدال باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاحشور
تصویر سلاحشور
سلهشور پارسی است از ریشه اوستایی ورزنده سلاح جنگاور سپاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاخور
تصویر پلاخور
نام گونه های مختلف پیچ امین الدوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آباژور
تصویر آباژور
حباب و سرپوشی برای چراغ و مانند آن که نور را به پایین افکند
فرهنگ فارسی معین
((تُ))
کسی که کاری را صرفاً از روی علاقه و میل و نه برای کسب درآمد انجام دهد، غیرحرفه ای (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلحشور
تصویر سلحشور
((سَ لَ))
جنگاور، دلاور، سلاحشور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلاحشور
تصویر سلاحشور
((س))
جنگاور، دلاور، سلحشور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاسور
تصویر کلاسور
((کِ سُ))
جزوه دان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلادور
تصویر بلادور
آکاژور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلاچوب
تصویر آلاچوب
آلاچیق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
تازه کار، دوست کار، ناپیشه کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلارتور
تصویر آلارتور
دوسره، رفت و برگشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکاژور
تصویر آکاژور
بلادر، بلادور، سرخه دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آباژور
تصویر آباژور
سایبان، سایه شکن، نورتاب
فرهنگ واژه فارسی سره