جدول جو
جدول جو

معنی سلحشور

سلحشور
مرد جنگلی و دلیر و دارای سلاح، برای مثال چه خوش گفت آن تهیدست سلحشور / جوی زر بهتر از پنجاه من زور (سعدی - ۱۲۵)
تصویری از سلحشور
تصویر سلحشور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سلحشور

سلحشور

سلحشور
مخفف سلاح شور. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سپاهی و مستعد قتال و جدال باشد و معنی آن سلاح ورز است که از سلاح بهم رسانیدن و تحصیل کردن اسباب جنگ باشد و در عربی مقدمه الجیش خوانند و به ترکی شرباشاران گویند. (برهان). سلاح ورز است یعنی مرد جنگی که اسباب جنگ او آماده باشد و ورزش و استعمال سلاح بسیار کند چرا که این لفظ مرکب است از سلح که مخفف سلاح باشد و از لفظ شور که مشتق از شوریدن باشد و معنی شوریدن باهم زدن چیزهاو استعمال و وزرش کردن. (غیاث اللغات) :
چه خوش گفت آن تهی دست سلحشور
جوی زر بهتر از پنجاه من زور.
سعدی.
سالی از بلخ بامیانم سفر بود... جوانی ببدرقه همراه ما شد سپرباز، چرخ انداز، سلحشور. (گلستان).
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
بلعب زهرۀ چنگی و مریخ سلحشورش.
حافظ.
، پیادۀ سلاح بدست. (برهان)
لغت نامه دهخدا

سلحشور

سلحشور
صفت جنگاور، جنگجو، جنگی، دلیر، دلاور، حریف، رزمنده، سپاهی، شجاع، مبارز، مجاهد، محارب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

سلاحشور

سلاحشور
سلهشور پارسی است از ریشه اوستایی ورزنده سلاح جنگاور سپاهی
سلاحشور
فرهنگ لغت هوشیار