جدول جو
جدول جو

معنی سلاحشور

سلاحشور
سلحشور، مرد جنگلی و دلیر و دارای سلاح
تصویری از سلاحشور
تصویر سلاحشور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سلاحشور

سلاحشور

سلاحشور
سلهشور پارسی است از ریشه اوستایی ورزنده سلاح جنگاور سپاهی
سلاحشور
فرهنگ لغت هوشیار

سلاح ور

سلاح ور
مسلح. صاحب سلاح. سلاحدار: مردم آنجا بیشترین سلاح ور و دزد باشند. (فارسنامۀ ابن البلخی). چون فضلویه فراخاست ایشان را (شبانکاره را) شوکتی پدید آمد و بروزگار زیادت می گشت. تا همگان سپاهی وسلاح ور و اقطاع خوار شدند. (فارسنامۀ ابن البلخی)
لغت نامه دهخدا

سلاح شور

سلاح شور
آنکه در فن سپاهیگری مهارت تام داشته باشد و معنی ترکیبی آن ورزش و استعمال کننده سلاح است. (آنندراج). کسی که ورزش سلاح یعنی آلات جنگ کرده باشد و مستعد قتل و سلاح بسته بوده چه شور به معنی ورزش کننده آمده. (رشیدی) : غلامان میخریدم ده ساله و یازده ساله و همه را فرض و سنت بفرمودم آموختن و استادان سلاح سلاحشور بیاوردم و... (مجمل التواریخ والقصص). رجوع به سلحشور شود
لغت نامه دهخدا

سلحشور

سلحشور
مرد جنگلی و دلیر و دارای سلاح، برای مِثال چه خوش گفت آن تهیدست سلحشور / جُوی زر بهتر از پنجاه من زور (سعدی - ۱۲۵)
سلحشور
فرهنگ فارسی عمید