معنی vermek - جستجوی لغت در جدول جو
vermek
دادن
ادامه...
دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sürmek
رانندگی کردن، برای گسترش، آخرین بودن، شخم زدن، لکّه انداختن
ادامه...
رانَندِگی کَردَن، بَرایِ گُستَرِش، آخِرین بودَن، شُخم زَدَن، لَکِّه اَنداختَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gerçek
واقعیّت، واقعی، اصیل
ادامه...
واقِعیَّت، واقِعی، اَصیل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gelmek
آمدن، برای آمدن
ادامه...
آمَدَن، بَرایِ آمَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
içermek
در بر داشتن، شامل کردن، درون سازی کردن
ادامه...
دَر بَر داشتَن، شامِل کَردَن، دَرون سازی کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kesmek
قطع کردن، بریدن، برش زدن، برش کردن
ادامه...
قَطع کَردَن، بُریدَن، بُرِش زَدَن، بُرِش کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
önermek
پیشنهاد دادن، پیشنهاد کردن
ادامه...
پیشنَهاد دادَن، پیشنَهاد کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
seçmek
انتخاب کردن، برای انتخاب
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن، بَرایِ اِنتِخاب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sevmek
عشق ورزیدن، دوست داشتن
ادامه...
عِشق وَرزیدَن، دوست داشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
geçmek
دور زدن، گذشتن، عبور کردن، از دست دادن، برتری یافتن، سبقت گرفتن
ادامه...
دُور زَدَن، گُذَشتَن، عُبور کَردَن، اَز دَست دادَن، بَرتَری یافتَن، سِبقَت گِرِفتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
serpmek
پاشیدن
ادامه...
پاشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
varmak
رسیدن، برای رسیدن
ادامه...
رِسیدَن، بَرایِ رِسیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yenmek
شکست دادن، ضرب و شتم
ادامه...
شِکَست دادَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
vurmak
زدن، ضربه بزنید، ضربه زدن، کوبیدن
ادامه...
زَدَن، ضَربِه بِزَنید، ضَربِه زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
termen
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری هلندی به فارسی
verde
سرسبز، سبز
ادامه...
سَرسَبز، سَبز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
girmek
وارد شدن
ادامه...
وارِد شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
görmek
دیدن، برای دیدن
ادامه...
دیدَن، بَرایِ دیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
germek
کشیدن، کشش
ادامه...
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
vormen
تشکیل دادن، فرم ها، شکل دادن، قالب دادن
ادامه...
تَشکِیل دادَن، فُرم ها، شَکل دادَن، قالِب دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verme
اعطای مقام، نده
ادامه...
اِعطایِ مَقام، نَدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
germer
روییدن، جوانه زدن
ادامه...
روییدَن، جَوانِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
verter
ریختن
ادامه...
ریختَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
termes
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
verser
ریختن
ادامه...
ریختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermer
بستن
ادامه...
بَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
verter
ریختن
ادامه...
ریختَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
delmek
حفر کردن، سوراخ کردن، حفّاری کردن، ترکاندن، نفوذ کردن
ادامه...
حَفر کَردَن، سوراخ کَردَن، حَفّاری کَردَن، تِرکاندَن، نُفوذ کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
vermaak
سرگرمی
ادامه...
سَرگَرمی
دیکشنری هلندی به فارسی
verven
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verzoek
درخوٰاست، درخوٰاست کنید
ادامه...
دَرخوٰاست، دَرخوٰاست کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
çekmek
جذب کردن، کشیدن
ادامه...
جَذب کَردَن، کِشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dernek
انجمن
ادامه...
اَنجُمَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
erimek
ذوب شدن، ذوب شود
ادامه...
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
terme
دوره، مدّت
ادامه...
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی