معنی delmek delmek حفر کردن، سوراخ کردن، حفّاری کردن، ترکاندن، نفوذ کردن دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
düşmek düşmek اُفتادَن، سُقوط کَردَن، زَمین خُوردَن، اُفت کَردَن، بِه زَمین اُفتادَن دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی