معنی ternir - جستجوی لغت در جدول جو
ternir
لکّه دار کردن
ادامه...
لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
venir
آمدن، بیا
ادامه...
آمَدَن، بیا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ternura
مهربانی، لطافت، نرمی
ادامه...
مِهربانی، لِطافَت، نَرمی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
terdiri
تشکیل شدن، تشکیل می شود
ادامه...
تَشکِیل شُدَن، تَشکیل مِی شَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
teknis
فنّی
ادامه...
فَنّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tedbir
احتیاط
ادامه...
اِحتیاط
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
teknik
فنّی
ادامه...
فَنّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tercih
ترجیح
ادامه...
تَرجِیح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
herir
آسیب رساندن، صدمه دیده، زخم زدن
ادامه...
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، زَخم زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
servir
خدمت کردن، خدمت کنید
ادامه...
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
teñir
رنگ دادن، رنگ، رنگ کردن
ادامه...
رَنگ دادَن، رَنگ، رَنگ کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
venir
آمدن، بیا
ادامه...
آمَدَن، بیا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ferir
آسیب رساندن، صدمه دیده، زخم زدن
ادامه...
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، زَخم زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
terno
لطیف بودن، کت و شلوار، نرم
ادامه...
لَطیف بودَن، کُت و شَلوار، نَرم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
trair
خیانت کردن
ادامه...
خِیانَت کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
terik
گرم و طاقت فرسا، سوزاننده
ادامه...
گَرم و طاقَت فَرسا، سوزانَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terror
ترسناکی، وحشت
ادامه...
تَرسناکی، وَحشَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
reunir
جمع کردن، جمع آوری کنید، جمع آوری کردن، راندن، دوباره متّحد کردن
ادامه...
جَمع کَردَن، جَمع آوَری کُنید، جَمع آوَری کَردَن، راندَن، دُوبارِه مُتَّحِد کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vernir
لاک زدن
ادامه...
لاک زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
hervir
جوش آوردن، جوشیدن، خشمگین شدن
ادامه...
جوش آوَردَن، جوشیدَن، خَشمگین شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
terni
زنگ زده، لکّه دار شده است
ادامه...
زَنگ زَدِه، لَکِّه دار شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tenir
نگه داشتن، نگه دارید
ادامه...
نِگَه داشتَن، نِگَه دارید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
garnir
تزئین کردن، تزئین
ادامه...
تَزئِین کَردَن، تَزئِین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
jernih
آرام و منطقی، روشن
ادامه...
آرام و مَنطِقی، رُوشَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
servir
خدمت کردن، خدمت کنید
ادامه...
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dernier
جدید ترین، آخرین، دوّم
ادامه...
جَدید تَرین، آخَرین، دُوُّم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
reunir
جمع آوری کردن، ملاقات کنید، جمع کردن
ادامه...
جَمع آوَری کَردَن، مُلاقات کُنید، جَمع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
trener
مربّی، قطار
ادامه...
مُرَبّی، قَطار
دیکشنری لهستانی به فارسی
servir
خدمت کردن، خدمت کنید
ادامه...
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
berair
آبدار، آبکی
ادامه...
آبدار، آبَکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terror
ترسناکی، وحشت
ادامه...
تَرسناکی، وَحشَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ternura
زیبایی، لطافت، مهربانی، نرمی
ادامه...
زیبایی، لِطافَت، مِهربانی، نَرمی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
terror
وحشت، وحشتناک
ادامه...
وَحشَت، وَحشَتناک
دیکشنری لهستانی به فارسی
termin
مهله، علّی
ادامه...
مُهلِه، عِلّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
teror
ترسناکی، وحشت
ادامه...
تَرسناکی، وَحشَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی