معنی berair
berair
آبدار، آبکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با berair
bersin
bersin
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bersih
bersih
تَمیز، تَمیز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Repair
Repair
تَرمیم کَردَن، تَعمیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
servir
servir
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
berger
berger
گِلِه داری کَردَن، چُوپَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bercer
bercer
آرامِش دادَن، سَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bergig
bergig
بِه طُورِ کوهِستانی، کوهِستانی، کوهی
دیکشنری آلمانی به فارسی
bereit
bereit
مُشتاق، آمادِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
ternir
ternir
لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی