معنی sławnie - جستجوی لغت در جدول جو
sławnie
به طور معروف، ساده لوحانه
ادامه...
بِه طُورِ مَعروف، سادِه لُوحانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sprawnie
به طور سریع، بلافاصله، ماهرانه، ماهانه
ادامه...
بِه طُورِ سَریع، بِلافاصلِه، ماهِرانِه، ماهانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
głównie
به طور عمده، اساساً، اصولاً، افقی، به طور غالب، تصادفاً، عمدتاً، تغذیه، بیشتر اوقات، زنده ماندن
ادامه...
بِه طُورِ عُمده، اَساساً، اُصولاً، اُفُقی، بِه طُورِ غالِب، تَصَادُفاً، عمدتاً، تَغذیِه، بیشتَرِ اُوقات، زِندِه ماندَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
ławnik
هیئت منصفه، هورمونی
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه، هورمونی
دیکشنری لهستانی به فارسی
ładnie
به طور زیبا یا دلپذیر، از نظر آرایشی، زیبا
ادامه...
بِه طُورِ زیبا یا دِلپَذیر، اَز نَظَرِ آرایِشی، زیبا
دیکشنری لهستانی به فارسی
sławny
مشهور، قابل توجّه، معروف
ادامه...
مَشهور، قابِلِ تَوَجُّه، مَعروف
دیکشنری لهستانی به فارسی
ssanie
مکش، حیله گر
ادامه...
مَکِش، حیلِه گَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
jawnie
آشکارا، به شیوه ای آشکار، به طور آشکار، به وضوح، به طور آشکارا، به طور واضح
ادامه...
آشِکارا، بِه شیوِه ای آشِکار، بِه طُورِ آشِکار، بِه وُضوح، بِه طُورِ آشِکارا، بِه طُورِ واضِح
دیکشنری لهستانی به فارسی