ترجمه sprawnie به فارسی - دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با sprawnie
poprawnie
- poprawnie
- بِه دُرُستی، بِه صورَتِ مارپیچی بِچَرخَد، بِه طُورِ صَحیح، مُستَقیماً، دُرُست، نادُرُست
دیکشنری لهستانی به فارسی
sprytnie
- sprytnie
- بِه طُورِ فَریبکارانِه، بِه صورَت مُتِقَلِّبانِه، با هوشیاری، با اَرزِش، زیرَکانِه، با حیلِه گَری، با تَرفَند، باهوش، بیشتَرِ و بیشتَرِ، مَهارَت
دیکشنری لهستانی به فارسی