معنی ssanie
ssanie
مکش، حیله گر
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با ssanie
ustnie
ustnie
شَفاهی، بِه صورَتِ شَفاهی، ظُلم
دیکشنری لهستانی به فارسی
sławnie
sławnie
بِه طُورِ مَعروف، سادِه لُوحانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
sennie
sennie
بِه طُورِ خواب آلود، با اِفتِخار، خوٰاب آلود
دیکشنری لهستانی به فارسی
zdanie
zdanie
جُملِه، قَطع کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
msanii
msanii
هُنَرمَند، یِک هُنَرمَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
asante
asante
تَشَکُّر، مُتَشَکّرم
دیکشنری سواحیلی به فارسی