جدول جو
جدول جو

معنی mengikat - جستجوی لغت در جدول جو

mengikat
باند زدن، کراوات، بستن، الزامی، اتّحاد دادن، بسته شدن، زنجیر کردن، رشته کردن، بستن به
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نتیجه دادن، توسط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
برس کشیدن، مسواک زدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
قریب، نزدیک شدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
رنگ کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
یادآوری کردن، به یاد داشته باشید، به یاد آوردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیرو، دنبال کردن، دنباله دار بودن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
فرسایشی، خراش دادن، پوست کندن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دنبال کنندگی، دنبال کننده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ترکاندن، چاقو خورد، زخمی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
متأهّل، ازدواج کن، ازدواج کردن، عروسی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
فریفتن، جذّاب، جذب کردن، جذب کننده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
گمان کردن، فکر کن، فرض کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
رباط زدن، بستن بند کفش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
گره زدن، گره بزن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور الزام آور، به صورت الزام آور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی