mengikat mengikat باند زَدَن، کِراوات، بَستَن، اِلزامی، اِتِّحاد دادَن، بَستِه شُدَن، زَنجیر کَردَن، رِشتِه کَردَن، بَستَن بِه دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengukur mengukur اَندازِه گیری کَردَن، اَندازِه گیری، اَندازِه گِرِفتَن، مِقیاس کَردَن، اَندازِه کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی