معنی mengikat mengikat باند زدن، کراوات، بستن، الزامی، اتّحاد دادن، بسته شدن، زنجیر کردن، رشته کردن، بستن به دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengingat mengingat یادآوَری کَردَن، بِه یاد داشتِه باشید، بِه یاد آوَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی