جدول جو
جدول جو

معنی kusini - جستجوی لغت در جدول جو

kusini
جنوبی، جنوب
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هدف گذاری کردن، هدف
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جنوب شرقی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مطابقت داشتن، اطاعت کن، اطاعت کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پنهانکاری، محرمانه بودن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ذات، سلّول، مضمون، جوهر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آمرانه، قطعی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
وسوسه کردن، پر هیاهو، فریب دادن، تقلّب کردن، فریفتن، فساد
دیکشنری لهستانی به فارسی
اعتراف کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
گمان کردن، احساس کردن، حسّ کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ساکن شدن، زندگی کردن، خانه داشتن، سکونت داشتن، زنده ماندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ابداع کردن، طرّاحی، طرّاحی کردن، مدل کردن، نوآوری کردن، آرایش کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تعریف کردن، ستایش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
امضا کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ستایش کردن، ستایش، مدح کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شنیدن، برای شنیدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تردید، تردید کنید، تردید کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
فراتر رفتن، تجاوز کند، غرق کردن، غیرقابل تحمّل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
الهی، مذهبی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
اعتماد کردن، باور کردن، واگذار کردن، سپردن، باورکننده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
فرزندخواندگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
برنده، فانتوم، قطع کننده، فایرباگ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
اختلال، وقفه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سرگیجه آور، سرگیجه، سرخوش، گیج، سرگیجه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
جنوب غربی
دیکشنری سواحیلی به فارسی