معنی kubuni kubuni ابداع کردن، طرّاحی، طرّاحی کردن، مدل کردن، نوآوری کردن، آرایش کردن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kiburi kiburi خودسِتایی، غُرور، اِفتِخارکُنَندِه، اِعتِماد بِه نَفس کاذِب، مُتِکَبِّر، تَفَاخُر، مَغرور، اِستِبداد، خودپَسَندی، گُستاخی دیکشنری سواحیلی به فارسی