kuamini kuamini اعتِماد کَردَن، باوَر کَردَن، واگُذار کَردَن، سِپُردَن، باورکُنَندِه دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzidi kuzidi فَراتَر رَفتَن، تَجاوُز کُنَد، غَرق کَردَن، غِیرِقابِلِ تَحَمُّل دیکشنری سواحیلی به فارسی