kuzidi kuzidi فَراتَر رَفتَن، تَجاوُز کُنَد، غَرق کَردَن، غِیرِقابِلِ تَحَمُّل دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuishi kuishi ساکِن شُدَن، زِندِگی کَردَن، خانِه داشتَن، سُکونَت داشتَن، زِندِه ماندَن دیکشنری سواحیلی به فارسی