جدول جو
جدول جو

معنی basi - جستجوی لغت در جدول جو

basi
تکراری، کهنه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابتذال، سادگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیش از حد ساده سازی، ساده سازی بیش از حد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سرسری، بدون بحث بیشتر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تعریف و تمجید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کامپیوتری، مبتنی بر کامپیوتر
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور مزدورانه، به صورت مزدور
دیکشنری آلمانی به فارسی
دوره نهفتگی، جوجه کشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور پیش پاافتاده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ساده لوحانه، به سادگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور ساده انگار، به سادگی، به طور ساده
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ساده انگارانه، ساده شده
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ساده سازی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سادە کردن، ساده کردن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
باسیست، مجلّل
دیکشنری لهستانی به فارسی
بی پیرایه، ساده
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور اساسی، اساساً
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ناهماهنگ، اکتسابی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پایین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
منفی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
نافرمانی، شورش، سرکشی، اغتشاش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شتاب، سرعت، شلّیک شده، چابکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خوٰار و زشت، خوک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به صورت مثلّثی پر کردن، گوه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کودکانه، عزیزم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تقریباً
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
آهنین، آهن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پایه ای، اساسی
دیکشنری هلندی به فارسی
اتوبوس سواری کردن، با اتوبوس سفر کنید
دیکشنری سواحیلی به فارسی