معنی basis
basis
پایه ای، اساسی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با basis
fasis
fasis
فاشیستی، فاشیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rasis
rasis
نِژادپَرَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
basit
basit
بی پیرایِه، سادِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
basi
basi
تِکرَاری، کُهنِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی