جدول جو
جدول جو

معنی Harden - جستجوی لغت در جدول جو

Harden
سخت کردن، سخت شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گروه، گروه گروهی
دیکشنری آلمانی به فارسی
رخ دادن، اتّفاق بیفتد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شدن، تبدیل شود
دیکشنری آلمانی به فارسی
انتظار کردن، صبر کن، صبر کردن، منتظر بودن
دیکشنری آلمانی به فارسی
انتظار، صبر کن
دیکشنری آلمانی به فارسی
احتیاط کردن، هشدار دهد، هشدار دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
فرود آمدن
دیکشنری هلندی به فارسی
نظارت بر نگهداری، نگهبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
شتاب کردن، عجله کن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترتیب، سفارش دهید، نظافت، نظم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
سوزاندن، سوختن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
حمّام کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
بارگذاری کردن، بار
دیکشنری آلمانی به فارسی
هیچ یک، هیدرولیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
به سختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی ثمر، عقیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جمع آوری کردن، چنگک زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
بخشش، عفو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
نگهبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
نگه داشتن، نگه دارید، نگهبانی کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
آتشی، پرشور، سخت، سوزان، متوقّد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
بار سنگین کردن، بار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غمگین کردن، غمگین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور عمومی سفر کردن، زمین، فرود آمدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
تاریک کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه کردن، پارک، پارک کردن، پارکینگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
ارزش ها
دیکشنری هلندی به فارسی
شدن، تبدیل شود
دیکشنری هلندی به فارسی
بخشیدن، ببخشیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنهان کردن، استتار
دیکشنری آلمانی به فارسی
جمع آوری کردن، چنگک زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
دوشیزه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمّام کردن
دیکشنری هلندی به فارسی