معنی Barren
Barren
بی ثمر، عقیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Barren
harken
harken
جَمع آوَری کَردَن، چَنگَک زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Burden
Burden
بار سَنگین کَردَن، بار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fahren
fahren
رانَندِگی کَردَن، رانَندِگی کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
barrer
barrer
جاروب کَردَن، جارو کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Beharren
Beharren
اِصرار
دیکشنری آلمانی به فارسی
knarren
knarren
خَش خَش کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
marron
marron
قَهوِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
narrer
narrer
شَرح دادَن، رِوایَت کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
marrón
marrón
قَهوِه ای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی