معنی parken
parken
ایستگاه کردن، پارک، پارک کردن، پارکینگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با parken
harken
harken
جَمع آوَری کَردَن، چَنگَک زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Darken
Darken
تاریک کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
harken
harken
جَمع آوَری کَردَن، چَنگَک زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
packen
packen
بَستِه بَندی کَردَن، بَستِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
hacken
hacken
بُریدَن، خُرد کَردَن، ریز ریز کَردَن، هَک کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
backen
backen
پُختَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
danken
danken
تَشَکّر کَردَن، تَشَکُّر
دیکشنری آلمانی به فارسی
pasien
pasien
بیمار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
parler
parler
حَرف زَدَن، صُحبَت کُنید، صُحبَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی