جدول جو
جدول جو

معنی Burden - جستجوی لغت در جدول جو

Burden
بار سنگین کردن، بار
دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شدن، تبدیل شود
دیکشنری آلمانی به فارسی
آخرین بودن، ماندگار شود
دیکشنری هلندی به فارسی
خیره نگاه کردن، چشمک زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
اجاره کردن، اجاره، اجاره دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
ترتیب، سفارش دهید، نظافت، نظم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
زنگ زدن، حلقه
دیکشنری هلندی به فارسی
مرز گذاشتن، مرز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قتل کردن، قتل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحنی ها
دیکشنری آلمانی به فارسی
سخت کردن، سخت شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی ثمر، عقیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گله کردن، غر زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
دم زدن، چمباتمه زدن، چمبیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
شدن، تبدیل شود
دیکشنری هلندی به فارسی
خفه کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
ناگهانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزاندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی