جدول جو
جدول جو

معنی یکسر - جستجوی لغت در جدول جو

یکسر
یک باره، یک بارگی، همه، همگی، سراسر
تصویری از یکسر
تصویر یکسر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یکسره
تصویر یکسره
مداوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یکسره
تصویر یکسره
بلیتی که برای یک مسیر رفت یا برگشت باشد، یک طرفه، کاملاً، به طور کلی، برای مثال یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهر / یا یکسره پیوستن یا یکسره بیزاری (منوچهری - ۱۱۴)
همه، همگی، سراسر مثلاً آن طرف خیابان را یکسره گل کاری کرده بودند،
بدون توقف، بی وقفه مثلاً یکسره حرف می زد
یکسره کردن: کنایه از کاری را سرانجام دادن و به آخر رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکسره
تصویر یکسره
مجرد، تنها، منفرد و بدون همسر، و بمعنی یک سراسر هم گفته شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکسر
تصویر میکسر
((س))
آن که میکس می کند، میکس کننده، وسیله ای برای هم زدن و مخلوط کردن مواد غذایی، همزن (واژه فرهنگستان)، دستگاهی با محفظه ای خمره ای شکل گردان برای ساختن بتون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاسر
تصویر یاسر
(پسرانه)
نام پدر عمار، از یاران خاص پیامبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکسر
تصویر تکسر
شکسته شدن، خرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکسر
تصویر مکسر
مکسرها، جمع واژۀ مکسر، جمعی که با تغییر شکل کلمه حاصل می شود نه با افزودن علامت های جمع مانند رجال (جمع رجل) و رسل (جمع رسول)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکسر
تصویر تکسر
شکسته شدن، درهم شکسته شدن، خرد شدن، شکستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکسر
تصویر مکسر
شکسته شده
فرهنگ لغت هوشیار
آسان، چپی سوی چپ، گوشت فروش شتر کش -1 طرف چپ، قمار باز، قسمت کننده جزور قمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسو
تصویر یکسو
یک جانب، یک جهت، کی کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکسر
تصویر تکسر
((تَ کَ سُّ))
شکسته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکسر
تصویر مکسر
((مُ کَ سِّ))
شکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکسر
تصویر مکسر
((مُ کَ سَّ))
شکسته شده، درهم شکسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکسر
تصویر مکسر
((مَ س))
جای شکستن، جای آزمایش چیزی، جمع مکاسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاسر
تصویر یاسر
((س ِ))
طرف چپ، قمارباز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک سر
تصویر یک سر
((~. سَ))
تمام، همگی، سراسر، فوری، مستقیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکسره کردن
تصویر یکسره کردن
کنایه از کاری را سرانجام دادن و به آخر رساندن
فرهنگ فارسی عمید
قطع ووصل کردن بانجام رساندن ازحالت بی تکلیفی در آوردن: بمن که دستش نرسیده هیچاززن خود هم دور مانده است. اما پس چرا نمیخواهد تکلیفم رایکسره کند ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسر
تصویر کسر
بخش، برداشتها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یسر
تصویر یسر
سهولت، آسانی
توانگری، فراخ دستی
درختی با دانه های سیاه و سخت و خوش بو که از آن تسبیح درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسر
تصویر کسر
عددی که کمتر از واحد صحیح باشد مانند ۰۴/۰، برخه، کم، کسره، حرکت زیر، کمبود، کمی، شکستن، خرد کردن، کنایه از شکست دادن، مغلوب کردن، شکاف
فرهنگ فارسی عمید
حرکتی از حرکات حروف که در زیر حرف گذاشته می شود و حساب عددی که کمتر از واحد صحیح باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یسر
تصویر یسر
توانگری، فراخی سهل و آسان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسر
تصویر کسر
((کَ))
شکستن، شکستگی، رخنه، شکاف، حرکت زیر و کسره، عددی که کمتر از واحد صحیح باشد
فرهنگ فارسی معین
درخت محلب (آلبالوی تلخ) را گویند که از چوب آن سابقاً جهت ساختن مسواک برای شست و شوی دندان ها استفاده می کردند، چوب درخت بان را گویند که چون محکم و تیره رنگ و معطر است از آن جهت ساختن تسبیح و در منبت کاری استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یسر
تصویر یسر
((یُ))
آسانی، فراخی، مقابل عسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسر
تصویر کسر
Deduction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
відрахування
دیکشنری فارسی به اوکراینی