جدول جو
جدول جو

معنی یورش - جستجوی لغت در جدول جو

یورش
هجوم، تاخت و تاز
تصویری از یورش
تصویر یورش
فرهنگ فارسی عمید
یورش
(یُ / یو رِ)
حمله و هجوم و هله و همه. (ناظم الاطباء). حمله و بر دشمن دویدن. (آنندراج). هجوم. حمله: به یک یورش صفوف دشمن را درهم شکستند. (یادداشت مؤلف) :
دو شاه چنین کرده یورش بسیچ
مرا خود نبد غیر پیکار هیچ.
نظام قاری.
- یورش آوردن، حمله آوردن. تاختن. تاختن آوردن. هجوم آوردن: سواران گرجیه نیز از یک طرف بر لشکر افغان یورش آورده. (مجمل التواریخ گلستانه).
- یورش بردن، بر کسی تاختن. حمله کردن به قصد غافلگیری.
، سواری کردن بر مهم به تعجیل، کوچ کردن. (آنندراج) ، در تداول فارسی، بار. دفعه. مره. کرّه. نوبت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یورش
تاخت و تاز
تصویری از یورش
تصویر یورش
فرهنگ لغت هوشیار
یورش
((رِ))
تاخت و تاز، هجوم
تصویری از یورش
تصویر یورش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کورش
تصویر کورش
(پسرانه)
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خورش
تصویر خورش
هرنوع خوراک نسبتاً آبداری که معمولاً با پلو خورده می شود، خورشت مثلاً خورش قیمه، خوراک، غذا، خوردنی، خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مورش
تصویر مورش
مهره های ریز که زنان به رشته بکشند و دست بند یا گردن بند کنند، صفه، سکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یواش
تصویر یواش
آهسته، آرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یورت
تصویر یورت
منزل، خانه، اتاق، مسکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شورش
تصویر شورش
انقلاب، فتنه و غوغا، آشفتگی، هیجان
فرهنگ فارسی عمید
(شی وَ رَ)
کوهی است که خط سرحد غربی ایران از قلۀ آن عبور می کند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یواش
تصویر یواش
آهسته، هموار، نرم، خفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یورت
تصویر یورت
خانه، مسکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یوروش
تصویر یوروش
تاخت وتاز هجوم
فرهنگ لغت هوشیار
مهره ریز که در رشته کشند و زنان در گردن و مچ بندند خرز، سکوی دکان صفه که بر آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی چراگاه، خر گاه تاژ گاه، سرا سرای دراصطلاح بنایی به معنی اتاق یا به معنی عامترازآن یعنی قسمت وآنچه درزبان فرانسوی (پیریسی) نامیده میشود مستعمل است. البته یورد کاملا به معنی اتاق نیست اما چون درایران و خاصه درتهران درخانه های همسایه نشین هراتاق به سکونت یک خانواده مورداستفاده قرارمی گیردآنرا یک یرد می خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورش
تصویر شورش
عمل شوریدن، شور و غوغا کردن، فریاد و ناله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورش
تصویر خورش
قوت، خوردنی، غذا، طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورش
تصویر مورش
((رِ))
مهره ریز که در رشته کشند و زنان در گردن و مچ بندند، خرز، سکوی دکان، صفه که بر آن نشینند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یورت
تصویر یورت
چراگاه ایلات و عشایر، محل خیمه و خرگاه، مسکن، منزل، یورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یورو
تصویر یورو
((رُ))
واحد پول مشترک کشورهای عضو اتحادیه اروپا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یواش
تصویر یواش
((یَ))
آهسته، آرام، به نرمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شورش
تصویر شورش
((رِ))
آشوب و غوغا کردن، هیجان، آشفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خورش
تصویر خورش
خوردن، خوردنی، طعام، آنچه با نان یا برنج خورند، خورشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شورش
تصویر شورش
قیام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کورش
تصویر کورش
سلیمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یواش
تصویر یواش
آهسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خورش
تصویر خورش
اکل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شورش
تصویر شورش
Insurgence, Insurrection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شورش
تصویر شورش
восстание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شورش
تصویر شورش
Aufstand
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شورش
تصویر شورش
повстання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شورش
تصویر شورش
powstanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شورش
تصویر شورش
起义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شورش
تصویر شورش
insurgência, insurreição
دیکشنری فارسی به پرتغالی