جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یورش

یورش

یورش
حمله و هجوم و هله و همه. (ناظم الاطباء). حمله و بر دشمن دویدن. (آنندراج). هجوم. حمله: به یک یورش صفوف دشمن را درهم شکستند. (یادداشت مؤلف) :
دو شاه چنین کرده یورش بسیچ
مرا خود نبد غیر پیکار هیچ.
نظام قاری.
- یورش آوردن، حمله آوردن. تاختن. تاختن آوردن. هجوم آوردن: سواران گرجیه نیز از یک طرف بر لشکر افغان یورش آورده. (مجمل التواریخ گلستانه).
- یورش بردن، بر کسی تاختن. حمله کردن به قصد غافلگیری.
، سواری کردن بر مهم به تعجیل، کوچ کردن. (آنندراج) ، در تداول فارسی، بار. دفعه. مره. کرّه. نوبت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کورش

کورش
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
کورش
فرهنگ نامهای ایرانی