نوعی جادوگری که ترکان و مغولان در جنگ ها با سنگ مخصوصی به نام یده انجام می دادند و معتقد بودند می توانند در هر فصل از سال برف و باران نازل کنند و باعث شکست دشمن شوند، سنگ یده، جدامیشیبرای مثال اشک را موی کشان بر سر مژگان آورد / کار سنگ یده از نالۀ نی می آید (صائب - ۷۸۴)
نوعی جادوگری که ترکان و مغولان در جنگ ها با سنگ مخصوصی به نام یده انجام می دادند و معتقد بودند می توانند در هر فصل از سال برف و باران نازل کنند و باعث شکست دشمن شوند، سَنگِ یَدِه، جَدامیشیبرای مِثال اشک را موی کشان بر سر مژگان آورد / کار سنگ یده از نالۀ نی می آید (صائب - ۷۸۴)
سنگی که برف و باران به طریق افسونگری بر وی نمودار شده. (ناظم الاطباء)، برف و باران آوردن را گویند به طریق عمل سحر و ساحری و این عمل در ماوراءالنهر شهرت دارد. (برهان) (ناظم الاطباء). برف و باران آوردن را گویند. (از آنندراج) : هرگاه باران می خواست (یافث) به وسیلۀ آن سنگ سحاب عنایت الهی در فیضان می آمد و اعراب آن سنگ را حجرالمطر و عجمیان سنگ یده و ترکان جده تاش گویند. و حالا نیز سنگ یده در مغولان و ازبکان بسیار پیدا میشود و به سبب آن باران می بارد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 2). و رجوع به جدامیشی شود
سنگی که برف و باران به طریق افسونگری بر وی نمودار شده. (ناظم الاطباء)، برف و باران آوردن را گویند به طریق عمل سحر و ساحری و این عمل در ماوراءالنهر شهرت دارد. (برهان) (ناظم الاطباء). برف و باران آوردن را گویند. (از آنندراج) : هرگاه باران می خواست (یافث) به وسیلۀ آن سنگ سحاب عنایت الهی در فیضان می آمد و اعراب آن سنگ را حجرالمطر و عجمیان سنگ یده و ترکان جده تاش گویند. و حالا نیز سنگ یده در مغولان و ازبکان بسیار پیدا میشود و به سبب آن باران می بارد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 2). و رجوع به جدامیشی شود
ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده، کنایه از ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد، گزیده، ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده
ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده، کنایه از ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد، گزیده، ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده
کج، خمیده، خم شده، برای مثال الا تا ماه نو خیده کمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۳) ویژگی پشم و پنبۀ زده شده، برای مثال وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱ - ۱۵۵)
کج، خمیده، خم شده، برای مِثال الا تا ماه نو خیده کمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۳) ویژگی پشم و پنبۀ زده شده، برای مِثال وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱ - ۱۵۵)
آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند، نانی که از این نوع آرد پخته شود، برای مثال جوینی که از سعی بازو خورم / به از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۲۹)، نوعی حلوا
آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند، نانی که از این نوع آرد پخته شود، برای مِثال جوینی که از سعی بازو خورم / بِه از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۲۹)، نوعی حلوا
آرد گندم دو بار بیخته: سوی گاویکسان بودکاه ودانه بکام خر اندر چه میده چه جودر. (ناصرخسرو)، نانی که از آرد بی سبوس پزند نان خشکار راز من ببری میده گردانی و نومیده خوری. (حدیقه)، حلوایی است و آن اقسام دارد: قسمی را از شیر گوسفند و شکرسفید پزند و قسم دیگرآنکه نشاسته و آرد گندم را درآب انگور کنند و چندان بجوشانند تا سخت شود و بعد از آن مغز گردکان و بادام کشیده باشند بریزند باسدق
آرد گندم دو بار بیخته: سوی گاویکسان بودکاه ودانه بکام خر اندر چه میده چه جودر. (ناصرخسرو)، نانی که از آرد بی سبوس پزند نان خشکار راز من ببری میده گردانی و نومیده خوری. (حدیقه)، حلوایی است و آن اقسام دارد: قسمی را از شیر گوسفند و شکرسفید پزند و قسم دیگرآنکه نشاسته و آرد گندم را درآب انگور کنند و چندان بجوشانند تا سخت شود و بعد از آن مغز گردکان و بادام کشیده باشند بریزند باسدق