جدول جو
جدول جو

معنی یاساول - جستجوی لغت در جدول جو

یاساول
بنگرید به یساول چوبداری راگویند که برای نظم صفوف وطرد و منع بیگانه دردربار ارباب دولت باشد (سنگلاخ) : بنده آن نگاه خشم آلود که یساول بمجلسش غضب است. (ملافوقی)، حاشیه نشینان وملازمان ونوکرها
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یساول
تصویر یساول
جلودار، قراول، نگهبان، در دورۀ صفویه، مامور تشریفات، نقیب، صف آرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یساول
تصویر یساول
جلودار، قراول و نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یساول
تصویر یساول
((یَ وُ))
جلودار، پیش قراول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
برای وزن کردن کالای سنگین و کامیون و غیر آن بکار میرود، قپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیاستول
تصویر دیاستول
دوره انبساط عضله قلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیاستول
تصویر دیاستول
مرحلۀ انبساط عضلۀ قلب در یک چرخۀ ضربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
ترازوی بزرگ برای وزن کردن بارهای سنگین مانند کامیون و بار آن، ساختمانی که این ترازو در آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسابل
تصویر کاسابل
فرانسوی شکستنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسمون
تصویر یاسمون
پارسی تازی گشته یاسمین یاسمن از گیاهان یاسمن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مغولی کشت باج مالیاتی غیراز مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول میشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
دستگاهی است برای اندازه گیری وزن های سنگین تجاری، قپان
فرهنگ فارسی معین
((مِ))
مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول می شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اساور
تصویر اساور
جمع سوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساود
تصویر اساود
جمع اسود، گنده ماران سیاه سیه ماران، گنجشکان، مهتر بزرگ تر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اسفل، فرودستان، سرین ها، شتران خرد جمع اسفل. زیرتران پایین تران، فروتران فرودستان (طبقه پست) زیر دستان مقابل اعالی. یا اسافل ناس. مردمان فرومایه. یا اسافل و اعالی. فروتران و برتران، سرینهای مردم کفلها. یا اسافل اعضا. اندامهای زیرین اعضای فرودین عضوهای پایینی بدن عضوهای بدن از سرین به پایین یا اسافل بدن، عضوهای زیرین بدن اندامهای پایینی تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساحل
تصویر اساحل
به گونه رمن آبراه ها
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده کشتی ها دسته کشتی ها ناوگان مجموع عده ای از کشتیها، جمع اساطیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاول
تصویر اکاول
پشته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکاول
تصویر اکاول
جمع اکول، پشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاسول
تصویر غاسول
درختچه ای خاردار از خانوادۀ سنجد، با برگ های باریک، دراز و نوک تیز و گل های سبز، میوۀ این گیاه زرد، ترش مزه، خوراکی و ضد اسکوربوت و ضد کرم است، غاسول رومی، کاآم، کهام، کام، شوک القصّار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یساور
تصویر یساور
یساول، جلودار، قراول، نگهبان، در دورۀ صفویه، مامور تشریفات، نقیب، صف آرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اساور
تصویر اساور
سوار، النگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، یارج، دست برنجن، ایّاره، یاره، دستیاره، اورنجن، دستینه، برنجن، ورنجن، آورنجن
فرهنگ فارسی عمید
اشنان از گیاهان، برهوی گیاهی (برهو صابون) صابونی. یا غاسول رومی. کام
فرهنگ لغت هوشیار
سیاست، فسق (سنگلاخ) : برنددست بدست اهل عشرتم همه روز چوقحبه ای که بزورش برندشب به یساق. (ملافوقی)، ترتیب وساختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسافل
تصویر اسافل
((اَ فِ))
جمع اسفل، فرو دستان. (طبقه پست)، زیردستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسافل
تصویر اسافل
افراد طبقۀ پایین جامعه، طبقات پایین، افراد فرومایه، کنایه از آلت تناسلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسول
تصویر اسول
شکم هشته شکم افتاده، ابرسست ابر ناپایدار، دول ته پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسا
تصویر یاسا
رسم و آیین، قاعده و قانون، حکم و امر پادشاه، مجازات
فرهنگ فارسی عمید
ترکی: آسا دات (قانون) ظیین، سزا، کیفر دادن قاعده، قانون، سیاست، سزا قصاص. یابه یا سار سانیدن، کیفر دادن مجازات کردن کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یسال
تصویر یسال
یسل: ترکی پره سپاه رده (صف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسا
تصویر یاسا
فرمان و حکم پادشاهی، قانون و مجازات مغولی، یاسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یسال
تصویر یسال
جناح لشکر
فرهنگ فارسی عمید