جدول جو
جدول جو

معنی اسافل

اسافل((اَ فِ))
جمع اسفل، فرو دستان. (طبقه پست)، زیردستان
تصویری از اسافل
تصویر اسافل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسافل

اسافل

اسافل
جمع اسفل، فرودستان، سرین ها، شتران خرد جمع اسفل. زیرتران پایین تران، فروتران فرودستان (طبقه پست) زیر دستان مقابل اعالی. یا اسافل ناس. مردمان فرومایه. یا اسافل و اعالی. فروتران و برتران، سرینهای مردم کفلها. یا اسافل اعضا. اندامهای زیرین اعضای فرودین عضوهای پایینی بدن عضوهای بدن از سرین به پایین یا اسافل بدن، عضوهای زیرین بدن اندامهای پایینی تن
فرهنگ لغت هوشیار

اسافل

اسافل
افراد طبقۀ پایین جامعه، طبقات پایین، افراد فرومایه، کنایه از آلت تناسلی
اسافل
فرهنگ فارسی عمید

اسافل

اسافل
جَمعِ واژۀ اسفل. پائین ترین ها. کمینها. (غیاث اللغات). پائین ها. زبون تران. ضد اعالی، سعتر. (مؤید الفضلاء). رجوع به کرفس و کرسب شود
لغت نامه دهخدا

اسافه

اسافه
هلاک شدن مال کسی. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا