- گیجگاه
- فرورفتگی کوچک در دو طرف پیشانی بین چشم و گوش، شقیقه
معنی گیجگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- گیجگاه
- شقیقه، گودی دو پهلوی پیشانی
- گیجگاه
- مابین چشم و گوش، شقیقه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرده ایست از موسیقی که شعبه بلندی آن مقام راست و شعبه پستی آن مرتفع است
حالا، حال
مدت مدید
لحاظ، نظر، عقیده، نقطه نظر، منظر
معبر، معبر، مسیر
جای بیم و ترس
بی وقت، بی موقع
زمان قدیم، زمان دیر
جای نشستن یا ایستادن، دیدبان
حضور، صحنه، خدمت، ساحت، محضر
احیانا
هیچ وقت، هیچوقت، ابداً
رصد گاه، گمرکخانه
کرسی و صندلی که بر آن نشینند
صدر مجلس، بالای مجلس
جای جلوس پادشاه
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
محل تفرج جای گردش، تماشاگاه
اطراف کمر، تهیگاه، کمر
جای نشستن یا ایستادن دیدبان، جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند، چشم انداز، منظره
گوشه ای در دستگاه راست پنجگاه
مجرای خوراک در حلق، بلعوم، حلقوم
جای گریختن، محل مناسب برای گریختن، در علوم ادبی جایی از نطق یا نوشته یا قصیده که می توان در آنجا به مناسبتی از موضوع سخن به موضوع دیگر گریز زد
جای گذشتن و عبور کردن، گذر، محل عبور
کرسی، صندلی، تخت، چهارپایه ای برای نشستن، برای مثال نهادند زرّین یکی زیرگاه / نشست از برش پهلوان سپاه (فردوسی - ۷/۵۸۸)
پیش تخت پادشاه، جلو ایوان، آستانه، درگاه، برای مثال فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد (حافظ - ۲۷۴)
میان روز که هوا گرم است، ظهر، هنگام ظهر، جای گرم
جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باژگاه، باج خانه
جایی از بدن چهارپا که وقتی به آن سیخ بزنند از جا بجهد
زمینی که سیل در آن جاری شود، سیل گیر، سیل خیز، سیلاب گیر، جای سیل، محل سیل
سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد، جای شکار کردن، شکارگاه، شکارستان، نخجیرگاه، متصیّد