- گیا
- گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
معنی گیا - جستجوی لغت در جدول جو
- گیا
- نام عام آن دسته از موجودات زنده که ظاهرا حرکتی ندارند و در یک جا ثابت هستند و مواد معدنی را مستقمیا از محیط اطراف خود (خاک یا آب) جذب میکنند و بوسیله عمل کربن گیری که بوسیله ذرات کلروفیل در برابر خورشید انجام میشود مواد آلی قابل استفاده ای برای تغذیه سلولهای خود بوجود میاورند. باید دانست که در بین گیاهان فقط قارچها هستند که چون فاقد کلروفیل میباشند قادر بجذب کربن در برابر نور خورشید نیستند بدین جهت یا غالبا بر روی بقایای آلی سایر موجودات زنده میزیند و یا طفیلی موجودات زنده میشوند. در صورت اول آنها را گندروی و در حالت دوم انگل (طفیلی) نامند رستنی نبات گیا جمع گیاهان گیاهها. یا گیاه تر انجبین. (تر انگبین) خارشتر. یا گیاه ترکی. وج. یا گیاه تورنسل. گیاهی است از تیره فرفیون که از عصارء آن تورنسل معمولی را که یک معرف شیمیایی است استخراج میکنند غبیرا نیل. توضیح تورنسل یا آفتاب گردان یک معرف شیمیایی است که محلولش در حالت خنثی بنفش رنگ است و در برابر باز ها آبی رنگ و در برابر اسید ها قرمز رنگ میشود. این ماده از گیاهان مختلف دیگر از جمله نوعی لیخن (گلسنگ) بنام روسلا تنکتوریا و گل آفتاب پرست نیز بدست میاید. یا گیاه حساس. درختچه ایست از تیره پروانه واران و از دسته گل ابریشمها که در موقع لمس برگهایش روی یکدیگر میخوابند. گلهای این گیاه کوچک و گل آذینش سنبله و یا کلاپرک است. میوه اش بشکل غلاف (شبیه باقلا) میباشد. در حدود 300 گونه از این گیاه شناخته شده که متعلق بنواحی گرم کره زمین هستند حساسه مختشیه مستحیه. یا گیاه عقرب. گل آفتاب پرست. توضیح از این گیاه تورنسل که یک معرف شیمیایی است نیز بدست میاورند. یا گیاه مریم. علف مریم. یا گیاهان. ( جمع گیاه) رستنیها نباتات گیاه. یا از آهن گیاه روییدن، عملی غیر ممکن اتفاق افتادن: نادر افتد اهل این ماخولیا منتظر که روید از آهن گیا. (مثنوی)
- گیا
- مخفف گیاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، علف، نبات، نبت، کلأ
گیاه: گیایش همه بود تریاک زهر بکه سنگش ار کهربا داشت بهر
نبات، رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت، علف سبز، سبزه
خیمه چادر. توضیح فرهنگها این کلمه را در کاف تازی (کیان) آورده اند و بیت ذیل را از ابوشکور بشاهد آن نقل کرده اند: همه باز بسته بدین ریسمان (آسمان. دهخدا) که بر پرده (برده. دهخدا) بینی بسان کیان. چنانکه کلمه پهلوی نشان میدهد صحیح با گاف پارسی است
گیاه نبات: عجب نیست از سوز من گر بباغ بتوفد درخت و بسوزد گیاغ. (بهرامی)
هر رستنی که از زمین بروید
گیاه، نبات
اکتحال
گیاه مانند مانند گیاه
حیوان علف خوار که چرا بکند
گیاچر، حیوان علف خوار که چرا بکند
جایی که گیاه دارد، مرغزار، علفزار
جایی که گیاه بسیار دارد، علفزار، مرغزار
جایی که گیاه بسیار روییده باشد، زمین پرگیاه
علمی که دربارۀ چگونگی گیاهان مختلف بحث می کند، شناختن انواع گیاهان، بتانیک، معرفه النبات
متخصصی که انواع، ظاهر و ویژگی های گیاهان را بشناسد
گیاهی که انگل گیاه دیگر شود و از شیرۀ آن تغذیه کند
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه، شاه بسه
شاه افسر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه، شاه بسه
دارای گیاه بودن سبزه داشتن
دارای گیاه صاحب نبات: فرش بالفتح... جای گیاه ناک
زراعت برزگری کشت کاری
آنکه گیاه کارد زارع برزگر
شناسنده گیاهان و دانا به علوم گیاهشناسی، نباتی، نبات شناس
علف زار مرغزار مرتع
زراعت کردن کشت کردن
مانند گیاه شبیه نبات: سرو با قامتت گیاه فشی طشت مه با تو آفتابه کشی. (هفت پیکر)
شیره گیاه (مطلقا) عصاره نبات، هر نباتی که در وقت بریدن آن از آن شیری بیرون آید مانند برگ درخت انجیر
شناختن گیاهان علمی که ساختمان و تقسیم بندی و طرز زندگی گونه ها و انواع مختلف گیاهان را مورد مطالعه قرار میدهد. گیاه شناسی علم بسیار وسیع و پر دامنه ای از زیست شناسی است و شامل تقسیمات علمی دیگر از قبیل سیستماتیک گیاهی و فیزیولوژی گیاهی و اندام شناسی گیاهی و تشریح گیاهی و غیره میشود معرفه النبات: ترویج علم گیاه شناسی (بزمان ناصر الدین شاه قاجار)
دانشمندی که تبحر در علم گیاه شناسی داشته باشد عالمی که بیکی از قسمتهای مختلف علم گیاه شناسی احاطه و معرفت داشته باشد
علف زار مرغزار مرتع: هاجر و اسمعیل را دیدند زنی و کودکی طفل تنها بی مردی و انیسی و آبی روا دیدند و گیاه زاری