جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گیاه فش

گیاه فش

گیاه فش
مانند گیاه شبیه نبات: سرو با قامتت گیاه فشی طشت مه با تو آفتابه کشی. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار

گیاه فش

گیاه فش
مرکب از: گیاه + فش (ادات تشبیه). گیاه وش. مانند گیاه. شبیه به گیاه:
سرو با قامتت گیاه فشی
طشت مه با تو آفتابه کشی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

گیاه چر

گیاه چر
چرنده در گیاه حیوان گیاه خوار: ثور و حمل گیاچر ریاضش و حوت و سرطان شناور حیاضش، (شبانان و کشاورزان) مرغزار سبزه زار گوچر
فرهنگ لغت هوشیار

گیوه کش

گیوه کش
حامل گیوه، شخصی که چون کفشها را از پا در آورند باو سپارند (مخصوصا در بقعه ها و مزارات) : تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش از روی این و آن بملامت خجل شوم. (شفایی آنند. لغ)، کسی که بر زیره چرمی یالته یی گیوه رویه بافته از ریسمان پنبه یی کشد و آنرا بصورت پا افزار درآورد گیوه دوز
فرهنگ لغت هوشیار

تیره فش

تیره فش
تیره فام:
آب کز خاک تیره فش گردد
هم به تدبیر خاک خوش گردد.
نظامی.
رجوع به تیره فام و تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

گیوه کش

گیوه کش
کشندۀ گیوه. حامل گیوه. از جایی به جایی برندۀ گیوه، شخصی را گویند که چون کفشها را از پا برآورند بدو سپارند، و این قسم مردم اکثر بر درمزارات و مانند آن می نشینند. محمدطاهر نصیرآبادی دراحوال اطهری قهپایه ای نوشته که او گیوه کش بود. (بهار عجم) (آنندراج) (چراغ هدایت). کفشدار:
تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش
از روی این و آن به ملامت خجل شوم.
شفایی (از آنندراج).
مؤلف چراغ هدایت نویسد که این ترکیب از روی قیاس است و اصلی ندارد، آنکه بر زیرۀ چرمی و یا لته ای پاافزار معروف به گیوه رویۀ بافته از ریسمان پنبه ای کشد و آن را به صورت پاافزار درآورد، گیوه دوز. شخصی که گیوه که نوعی است از کفش سازد. (چراغ هدایت).
- امثال:
تاجران دویدند گیوه کشها هم به دنبالشان. و چون ذوقی اردستانی سابق گیوه کشی کردی، شفایی در هجو او گوید:
تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش
از روی این وآن به ملامت خجل شوم.
(چراغ هدایت).
این بیت را شاهد معنی کفشدار نیز آورده اند. تمیز اینکه شاهد کدام معنی است دشوار است، شخصی که کفش دزدد. (بهار عجم). چه کش رفتن در اصطلاح عامه معنی دزدیدن نیز دارد. دزد کفش. دزد گیوه
لغت نامه دهخدا