- گوزگانی
- منسوب به گوزگانان. الف - از مردم گوزگانان ب - ساخته گوزگانان، تیماج سختیان (که در اصل منسوب به گوزگانان بود)، توضیح اصل آن ترکیب وصفی پوست گوزگانی بود: انبیر قصبه گوزگانانست... و از وی پوستهای گوزگانی خیزد که بهمه جهان ببرند
معنی گوزگانی - جستجوی لغت در جدول جو
- گوزگانی
- تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرندخ، پرنداخ، لکا، پرانداخ، سختیان
از مردم گوزگانان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مواجب و مزد و اجرت و روزینه
منسوب به رودگان
دخترک آتش پاره
روزی، خوراک هر روزه، وظیفه، مزد روزانه
روده، قسمت لوله ای شکل دستگاه گوارش مهره داران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل می شود برای مثال شکم دامن اندر کشیدش ز شاخ / بود تنگ دل رودگانی فراخ (سعدی۱ - ۱۴۷)
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، سختیان، گوزگانی، لکا، اپرنداخ، پرانداخ، پرنداخ، ساختیان، پرندخ
بدکاره، روسپی، کولی، زن کولی، طایفه ای از کولیان بیابان گرد
شغل و عمل گاو چران گاو چراندن
اسبی ورزیده که مناسب چوگان بازی باشد
ویژگی اسب ورزیده و تربیت شده برای مسابقۀ چوگان بازی، برای مثال سکندر که از خسروان گوی برد / عنان را به چوگانی خود سپرد (نظامی۵ - ۹۵۴)
از مردم گرگان مثلاً فخرالدین اسعد گرگانی، لامعی گرگانی
منسوب به گرگان. از مردم گرگان اهل گرگان
منسوب به گوران
جای نگهداری گاو گاودانی
شغل و عمل گوبان گاوبانی
چرم یا نواری که در زیر دم ستوران جا دهند پاردم: چو خر ندارم و خر بنده نیستم ای جان، من از کجا غم پالان و گوزبان ز کجا ک (مولوی)
گورکان مغولی داماد داماد
گیاهی است از تیره لگنیها که علفی است و دارای برگهای مستقابل و منظم می باشند لوگانی. یالگانی ها. تیره ای از گیاهان دو لپه یی پیوسته جدا گلبرگ که مخصوص نواحی آسیا و افیقا و آمریکا و استرالیا است. این تیره دارای برخی گونه ها علفی و برخی گونه های درختچه یی راست یا بالا رونده می باشد، سر دسته گیاهان این تیره کلوچه و پاپینه می باشد لوگانی
اسبی ورزیده که مناسب چوگان بازی باشد
جوزغند، هلو یا شفتالوی خشک کرده که درون آن را با مغز جوز پر کرده باشند