جدول جو
جدول جو

معنی سوزمانی

سوزمانی
بدکاره، روسپی، کولی، زن کولی، طایفه ای از کولیان بیابان گرد
تصویری از سوزمانی
تصویر سوزمانی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سوزمانی

سوزمانی

سوزمانی
زن تبه کار، لولی، لوری، کولی، غربال بند، قرشمال، چیگانه، غربتی، (یادداشت بخط مؤلف)، دشنامی است سخت بی ادبانه زن را، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا