دارای مادۀ اصلی بسیار، دارای مایۀ بسیار، مایه دار، کنایه از غنی، کنایه از صاحب علم و خرد بسیار، بسیار دانا، کنایه از شریف، بزرگوار، کنایه از پربها، هر چیز گران مایه، کنایه از ثروتمند، ماده گاوی که شیر بسیار بدهد
دارای مادۀ اصلی بسیار، دارای مایۀ بسیار، مایه دار، کنایه از غنی، کنایه از صاحب علم و خرد بسیار، بسیار دانا، کنایه از شریف، بزرگوار، کنایه از پربها، هر چیز گران مایه، کنایه از ثروتمند، ماده گاوی که شیر بسیار بدهد
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
مهره ای از گوهر، مهره ای که در مغز مار باشد، گویند به دست هرکس افتد دولت او زایل نشود. (بهار عجم) (آنندراج) : بجز خامه ات کآورد در پدید گهرمهرۀ مار أرقم که دید. طالب آملی (از آنندراج)
مهره ای از گوهر، مهره ای که در مغز مار باشد، گویند به دست هرکس افتد دولت او زایل نشود. (بهار عجم) (آنندراج) : بجز خامه ات کآورد در پدید گهرمهرۀ مار أرقم که دید. طالب آملی (از آنندراج)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 4 هزارگزی جنوب فلاورجان و هزارگزی خاور راه اصفهان به شهرکرد. آب آن از زاینده رود، محصول آنجا غلات، برنج، صیفی، پنبه، تریاک، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس بافی و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 4 هزارگزی جنوب فلاورجان و هزارگزی خاور راه اصفهان به شهرکرد. آب آن از زاینده رود، محصول آنجا غلات، برنج، صیفی، پنبه، تریاک، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس بافی و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه، سکنۀ آن 60 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه، سکنۀ آن 60 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مترادف اندک مایه: با همه خردی به قدرمایه زور میل کش پنجۀ شیر است مور. نظامی. چون قدرمایه شد بسختی و رنج یافت گنجی و برفروخت چو گنج. نظامی (هفت پیکر ص 76). چون قدرمایه راه بنوشتند وز خطرگاه کوه بگذشتند... نظامی (هفت پیکرص 242)
مترادف اندک مایه: با همه خردی به قدرمایه زور میل کش پنجۀ شیر است مور. نظامی. چون قدرمایه شد بسختی و رنج یافت گنجی و برفروخت چو گنج. نظامی (هفت پیکر ص 76). چون قدرمایه راه بنوشتند وز خطرگاه کوه بگذشتند... نظامی (هفت پیکرص 242)
دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، آنکه در حاصل زرع یاثمر باغی سهم و حصه دارد. (یادداشت بخط مؤلف) ، تحت اللفظ بمعنی سهم برنده. (حاشیۀ برهان چ معین). بهره برنده. سودبرنده. (فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، آنکه در حاصل زرع یاثمر باغی سهم و حصه دارد. (یادداشت بخط مؤلف) ، تحت اللفظ بمعنی سهم برنده. (حاشیۀ برهان چ معین). بهره برنده. سودبرنده. (فرهنگ فارسی معین)
در بعض نسخ دیوان منوچهری این بیت آمده: بر فرخی و بر مهی گردد ترا شاهنشهی این بنده را گرمان دهی و آن بنده را گرمانیه. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 81). در دیوان چ کازیمیرسکی مصراع دوم چنین است: این بنده را کرمان دهی وان بنده را کرمانیه (دیوان چ کازیمیرسکی ص 107). کازیمیرسکی در ترجمه فرانسه (ص 232) منظور از موضع اوّل را ’کرمان’ معروف و دوم را ’کرمانیه’ نوشته و در ص 380 گوید: کرمانیه در یاقوت یاد نشده امّا در مادۀ ’سمرقند’ کرمانیه ذکر شده و آن یکی از نواحی این شهر بزرگ است. شاعر میخواهد ناحیتی عظیم مانند کرمان را با محلی کوچک مانند کرمانیه مقایسه کند
در بعض نسخ دیوان منوچهری این بیت آمده: بر فرخی و بر مهی گردد ترا شاهنشهی این بنده را گرمان دهی و آن بنده را گرمانیه. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 81). در دیوان چ کازیمیرسکی مصراع دوم چنین است: این بنده را کرمان دهی وان بنده را کرمانیه (دیوان چ کازیمیرسکی ص 107). کازیمیرسکی در ترجمه فرانسه (ص 232) منظور از موضع اوّل را ’کرمان’ معروف و دوم را ’کرمانیه’ نوشته و در ص 380 گوید: کرمانیه در یاقوت یاد نشده امّا در مادۀ ’سمرقند’ کرمانیه ذکر شده و آن یکی از نواحی این شهر بزرگ است. شاعر میخواهد ناحیتی عظیم مانند کرمان را با محلی کوچک مانند کرمانیه مقایسه کند